خودنمایی در مراسم عزا و عروسی »
معصومه و نازنین دارن یه ریز در باره نمایشِ طلاهای آنا خانوم حرف می زنن و عروسشو قضاوت می کنن!
فرد سوم که از اول تا آخر، همه ی گوش و حواسش به این دو نفربود قاطی صحبت میشه و میگه؛بس که آناهیتا ،فیس و افاده داشت همش می گفت؛ پسرم پسرم،عروس این ریختی قسمتش شد!
نفر بعدی؛ طلاهاشو دیدی؟مردم شانس دارن والله، میگن شوهرش براش می میره بعضیا خوش شانس به دنیا اومدن،ما که اگه دقه به دقه قربون سلیقه شوهرمون بشیم اصلن انگار نه انگار.
سارا خانومو ببین چقد من من میزنه! تا جایی که من خبر دارم هر روز تو خونشون جنگ و دعواست اینجاها برا خودنمایی داره سنگ شوهرشو به سینه میزنه، شوهرشم محل.بهش نمیزاره.
راستی یه خبر تازه! می دونستی سمیه هم داره طلاق میگیره؟
کدوم سمیه؟
همسلیه تون.
همسایمون؟اونا که اختلافی باهم ندارن بعدشم تهران نیستن،زن و شوهر 8 ماهه رفتن نیشابور خیلی هم زندگی خوبی دارن.
طرف که قافیه رو باخته میگه آهان من اشتباه شنیدم!
مسیر حرفها عوض میشه، یکی می پرسه؛روز زن چقد شوهرتو پیاده کردی؟
والله امسال دست و بالِ شوهری خالی بود، یه گردن بند(که البته چنین نبود) و دو تا النگو خرید که دستم نکردم!
***آ و اما گفتگوهای آقایون؟!
آقایون گرچه مثل خانوما تعویض لباس و تغییر چهره ندارن ولی بازار قضاوت و گفتگو و منم منم های خاص خودشونو دارن!
خیرالله که سن و سالی ازش گذشته به محض ورود به عزاخانه با صدای بلند میگه فاتحه. خیرالله در حال خوندن فاتحه خیرالله یه نگاه به دور و برش میندازه و با صدای بلند میگه؛ای روزگار ای روزگار!
مشتی قربون هم از بین ما رفت،بعدش آروم به بغل دستیش میگه ولی حقش بیش از این بود!
خدا بیامرز این همه مال و ثروت گذاشت بچه هاش نه غذای درست و حسابی به مردم دادن و نه براش شب هفت گرفتن، ای روزگار اُف بر تو.
ادامه داره
دارن ,یه ,میگه ,روزگار ,خیرالله ,هم ,فاتحه خیرالله ,صدای بلند ,ای روزگار ,با صدای ,لباس و
درباره این سایت